مآهِ او

...nothing

THIRD DAY
09:51 1404/3/13 | seli
THIRD DAY

ببخشید بابت تاخیر

 

روز3
گریه می کنم
چون یاد اون برنامه هایی افتادم
که برای آیندمون ریخته بودیم
آینده ای که دیگه قرار نیست 
وجود داشته باشه.

;

مثلا می‌خوای چکار کنی ؟!
یقش‌و بگیری بچسبونی به دیوار بگی دوستم داشته باش ؟! 
نداره دیگه .

;

بیاحرف‌بزنیم،شایدحرفامون‌نجاتمون‌داد.

;

سعی و تلاش میکنی فراموشش کنی درحالی که منتظرشی.

;

چیزی که نگرانت کنه، کنترلت هم می‌کنه.

;

کاش من هم خانوم خوشگله‌ی کسي بودم.

;

من دیگه حوصله فهموندن خودم به تورو ندارم
خودت برو ببین بقیه برات من میشن یا نه.

 

درباره

شاید دوستدار مآه...

 

برای مآه زندگی ام^A^

قدرت گرفته از بلاگیکس ©